همه گرفتارند

در دنیای تو ساعت چند است؟

همه گرفتارند

در دنیای تو ساعت چند است؟

وسط چه جهنمی گیر کرده ام؟! میدانی؟!
میدانی اینجا،کجای جهنم است دقیقا؟!
چه قسمت هایی دیگری از این جهنم مانده که هنوز به آنها نرسیدم؟!
رویا به رویا،رشته به رشته طناب بافته و انداختند دور گردنم
دانه به دانه،زنجیر شده اند دور مچ پاهایم!
تا به حال،وضعیت اینقدر عجیب،جهنمی نشده بود!
 همه رویاهایی که همه آدم ها را رو به جلو می برند یا آن ها را سر پا نگه می دارند،چنان از درون استخوان هایم را دارند خرد می کنند که هزار تکه شده ام! هزار پاره! 
رویا ها،آلت قتاله ام شدند و‌ نمیکشند! فقط خون و استخوانم را میخورند و منتظر اند تا تبدیل به واقعیت شوند!
 در حقیقت اما رویا ها،واقعیت مرگم را می سازند نه زندگی که آرزویش را دارم!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی