۲۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۳:۵۹
طناب متعفن
دلم میخواهد انگشت فرو کنم توی حلقم و تا سیاهرگ قلبم انگشتم را کش بدهم بلکه احساسی که تمام این سالها به تو، تو امنترین نقطه زندگی را داشتم روی صورتت استفراغ کنم حتی با وجود اینکه صورتت هزار کیلومتر از دهانم دور است!
این احساسات واماندهای که به تو دارم عفونت توی زخم هستند. هیچ کاری جز بالا آوردنشان نمیتوانم بکنم. از قلبم تا حلقم احساسی که به تو دارم مثل یک طناب از چرک و نکبت است که راه نفسم را بسته است.
۰۴/۰۲/۲۴